اجازه ویرایش برای همه اعضا

طبس

نویسه گردانی: ṬBS
این واژه در سنسکریت تپس tapas (گرما، گرمی، سوزندگی) بوده و از دو بخش تپ tap (تب) و پسوند «اس as» ساخته شده است؛ و این نامگذاری، به خاطر هوای گرم آن سرزمین است؛ و علت این که این واژه را با ط نوشته اند، این بوده که آن را عربی طبس (سیاه از هر چیزی) دانسته اند؛ در حالی که اگر به پیشینه ی نام این سرزمین نگاهی می انداختند، می دانستند زمانی که آن جا طبس نامیده شده، ایرانیان ارتباطی با اعراب نداشته اند پس این واژه نمی تواند عربی باشد؛ از سوی دیگر، طبس سرزمین سیاهی ها نیست و جای سرسبزی بوده ودارای درختان خرماست. پس درست این است که به جای طبس بنویسیم: تبس. Gérard Huet. Héritage du Sanskrit Dictionnaire sanskrit-français **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طبس مسینان . [ طَ ب َ س ِ م َ ] (اِخ ) به خراسان اندر میان کوه و بیابان است و جائی بانعمت است . (حدود العالم ). طبس مسینان : از اقلیم سیم ...
تبس . [ ت َ ب َ ] (اِمص ) تبش . تفسیدگی . ازتبسیدن یا تفسیدن . تفتگی . حرارت . گرمی : هر که از کین تو دارد دل سیه چون لوبیااز دو سنگ آس غم بی...
تبس . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) ۞ تب . پایتخت قدیمی بئوسی ۞ که امروز بنام «تیوا» ۞ مشهور است . رجوع به تب و فرهنگ ایران باستان ص 144 شود.
تبس . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) ۞ شهری به ماد: اسکندر چون شنید که داریوش (سوم ) از همدان رفته است راه خود را بماد تغییر داده شتافت تا به داریوش...
تبس . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای خراسان است ... (فرهنگ نظام ). رجوع به طبس شود.
تبس گیلکی . [ ت َ ب َ س ِ ل َ ] (اِخ ) رجوع به طبس گیلکی شود : احمد سلطان زیاده از امکان بلوازم مهمانداری قیام نمود... آن حضرت مایحتاج ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.