اجازه ویرایش برای همه اعضا

آسیا

نویسه گردانی: ʼASYA
واژه آسیا برخاسته از واژه یونانی باستان Ἀσία[9] است که برای اولین بار به هرودوت (حدود 440 پیش از میلاد) در اشاره به آناتولی یا امپراتوری ایران، برخلاف یونان و مصر، نسبت داده شد. این لفظ در ابتدا فقط نامی برای کرانه شرقی دریای اژه بود، منطقه ای که هیتی ها آن را Assuwa می نامیدند. در اوایل دوران کلاسیک، یونانیان شروع به استفاده از لفظ "آسیا" برای اشاره به کل منطقه ای کردند که امروزه به نام آناتولی (شبه جزیره ای که بخش آسیایی ترکیه کنونی را تشکیل می دهد) شناخته می شود. امپراتوری روم به کل منطقه لیدیا در شمال غربی ترکیه فعلی به عنوان استان آسیا اشاره می کرد. با این حال، در نهایت، این نام به تدریج به سمت شرق کشیده شد، تا زمانی که منطقه بسیار بزرگ‌تری را که امروزه با آن مرتبط می‌دانیم، در بر گرفت، در حالی که به جای آن، شبه جزیره آناتولی را «آسیای صغیر» یا «آسیای کوچک» نامیدند. ریشه شناسی عمیق تری را می توان حدس زد. دو احتمال زیر پیشنهاد شده است: آسیا می‌تواند از ریشه اژه‌ای «آسیس» به معنای «گل‌آلود و لجن‌آلود» به‌عنوان توصیفی از سواحل شرقی دریای اژه باشد. یا از ریشه سامی "Asu" گرفته شده باشد، که به معنای متفاوت "طلوع" یا "نور" است، البته جهت اشاره به طلوع خورشید، بنابراین آسیا به معنای "سرزمین شرقی". با این حال، از آنجایی که نام یونانی آسیا به احتمال زیاد باAssuwa هیتی مرتبط است، ریشه شناسی یکی باید توضیح آن دیگری نیز باشد. در اساطیر یونان آسیا الهه ای است در زمره سه هزار اقیانوسیات. ترجمه بخشی از ویکی پدیا
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
آسیا. (اِ) دستگاهی خرد کردن و آرد کردن حبوب یا گچ و آهک و مانند آن ، یا گرفتن روغن و شیره ٔ نبات و جز آن را. رحی . طاحونه . آس .آسیاو. این ...
آسیا. (اِ) هر یک از دندانهای سرپَخ و درشت که خوردنی خشک و سخت را نرم و خرد کند، و شمار آن در آدمیان بیست باشد، ده در فک زبرین و ده دیگ...
آسیا. (اِخ ) (کلمه ٔ یونانی . ابوریحان بیرونی ) و آن نام یکی از پنج برّ زمین است و آسیای کبری همانست ۞ . و این قطعه از چهار خشکی دیگر زمین...
این واژه در سنسکریت به معنی خانه می باشد. گمان می رود نام بزرگ ترین قاره ی جهان نیز همین واژه با همین معنی باشد. علی محمد عالیقدر 09163657861
آب آسیا. (اِ مرکب ) آسیا که بزورِ آب گردد.
چم آسیا. [چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از مزارع قریه ٔ طایقان قم است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
سنگ آسیا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دو تخته سنگ گرد که در میان آنها چیزها را بسایند و آرد کنند. (ناظم الاطباء). آسیاسنگ . حجرالرحی . رحا. لافظة : گرم س...
گرد آسیا. [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غبارالرحی شود. || گرد آسیا خورده است ؛ کنایه از آن است که مردم چشته خوار و حرام خوار ا...
هفت آسیا. [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت فلک است که فلک زحل و فلک مشتری و فلک مریخ و فلک آفتاب و فلک زهره و فلک عطارد و فلک قمر باشد. (...
هفت آسیا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 177 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است . (از فرهنگ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.