اجازه ویرایش برای همه اعضا

فرا ورا

نویسه گردانی: FRʼ
فرا /farā/ معنی ۱. (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دورتر؛ بالاتر؛ آن‌سوتر: فرابنفش، فراطبیعی. ۲. [قدیمی] در: ◻︎ این همه محنت که فراپیش ماست / اینت صبوری که دل ریش ماست (نظامی۱: ۶۲). ۳. [قدیمی] نزدیکِ؛ نزدِ: ◻︎ سر فراگوش من آورد به آواز حزین / گفت کای عاشق دیرینهٴ من خوابت هست؟ (حافظ: ۶۰). ۴. [قدیمی] به‌سویِ؛ جانبِ. ۵. [قدیمی] به: سیم را فرا او سپرد. ۶. [قدیمی] بر: ◻︎ شحنهٴ مست آمده در کوی من / زد لگدی چند فراروی من (نظامی۱: ۴۸). ۷. (پیشوند) [قدیمی] «ب»، «بر»، و مانند آن (در ترکیب با افعال): ◻︎ که گفت آن روی شهرآشوب بنمای / چو بنمودی دگر بارش فراپوش (سعدی۲: ۴۷۲). فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. بالا، فوق، ماورا، ورا ۲. پیش، نزد، نزدیک ۳. بلند، عالی چو آفتاب فروزان به تخت ملک بمان چو آسمان فرا پایه در زمانه بپای فرخی سیستانی. ۴. گورخر دیکشنری انگلیسی ترکی عربی meta-, sur- preter
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.