اجازه ویرایش برای همه اعضا تارلا

نویسه گردانی: TARLA
تارلا (ترکی): کشتزار"تارلا" به معنی مزرعه در ترکی ترکیه، مخفف "تاریقلاق" (تاریق+لاق) در ترکی قدیم است.زمین(زمین کشاورزی)

ریشه آن به تاریم - Tarım - طارم - طرم بر می گردد.

ناحیه ای از آزربایجان جنوبی که بین استانهای زنجان، قزوین (نک. قازوین-قزوین) و گیلان تقسیم شده است و نام رودخانه ای در این ناحیه. بنا به جغرافیای سیاسی کیهان در ناحیه قزوین آزربایجان دو تاریم وجود دارد. یکی طارم علیا [یوخاری تاریم] و جزء خمسه و دیگری طارم سفلی [آشاغی تاریم] که جزء قزوین محسوب میشود. بلوک طارم سفلی در شمال غربی قزوین و جنوب منجیل واقع شده و اراضی آن حاصل خیز و زراعت آن دیمی و از آب چشمه مشروب میشود (جغرافیای سیاسی کیهان ص373).

ریشه شناسی:

تاریم کلمه ای ترکی به معانی زیر است:

١-از مصدر تاریماق به معنی کاشتن زمین و تخم افشاندن، معادلCultivate (در مقابل اکمه ک=Sow ، دیکمه ک=Plant ). کلمه "تاریم" مرکب از بن مصدری تاری. به علاوه پسوند اسم ساز از فعل "–یم" می باشد و به معنی عمل پاشیدن تخم در کشتزار است. این ریشه در فرمهای گوناگون در دیگر زبانهای اورال آلتائی از جمله مانچو، مغولی، مجاری و ... نیز موجود است (تارییا-تالای-دالا: زمین و کشتزار). از همین ریشه است "تاریق تاریماق" (اکین اکمه ک)، "داری"، تاریق (کشت، جو، گند، دانه، تخم، ....)، تاریقچی (زارع، کشاورز)، تاریقلاق (کشتزار، مزرعه)، تارقیلانماق، تاریقلیق، تاریقلیق ائو، تاریقلیق یئر (هر سه به معنی انبار محصول)، تاریلماق، تاریمسانماق، تارینماق، تاریرقو (جای کم علف)، تاریتقان، تاریتقو، تاریتیقلی، تاریتیقلیق، تاریتیقساق (کسی که علاقه مند به کشاورزی است)، تاریتماق. کلمه "تارلای" در ترکی تاتاری و "تارلا" به معنی مزرعه در ترکی ترکیه، مخفف "تاریقلاق" (تاریق+لاق) در ترکی قدیم است.

٢-تاریم به معنی شاخه های یک رود که به دلتا ریخته و در آنجا به خاک فرو می روند است. کاشغری آنرا به شکل شاخه های رود که به شنزارها و دریاچه ها می ریزد معنی کرده است. تاریم با بسط معنی به عنوان محلی که شاخه های رود به هم می پیوندند و مجازا به منطقه پرآب، حاصلخیز و گرمسیری است. به نظر می رسد که وجه تسمیه اصلی ناحیه تاریم آزربایجان بدین نام همین است.

٣-تاریم نام محلی در ترکستان در مرز اویغور با قوچا است. نام رودی که در آنجا روان است نیز تاریم می باشد (کاشغری). (در آزربایجان و ترکستان نامهای جغرافیائی مشترک بسیاری وجود دارند، مانند اورمو و اورومچی، بالاساقون و ورزقان، خییوو و خیوه، تاریم و طارم، ....)

٤-محمود کاشغری در اثر خود مصدری به شکل "تاریملاماق" به معنی عبور کردن از عرض رودخانه با پریدن از روی یک سنگ به سنگ دیگر را ذکر نموده است.

٥-یاقوت در اثر خود "تاریم" را به شکل "طرم" [تاریم] آورده و می گوید که "اهالی آن ناحیت را در زبان بومی خود "ترم" [تریم] تلفظ می کنند". "تریم" مورد اشاره یاقوت می تواند اسم از مصدر ترمه ک به معنی محل جمع شدن (در اینجا آب) باشد (نک. سرده ری-سردرود). از همین ریشه است ترینگ (عمیق و وسیع، فقط در مورد آب)، ترینگوکله نمک (عمیق شدن آب)، ترنگه ک (نشد آب، برکه آب، چشمه)، تریگ (چیده شده)، ترگه (نک. دره گه ز-دگرز، درگزین-درجزین، دره)، ترگه لیرمه ک (جمع شدن)، ترگه شمک (پشت سر هم آمدن و جمع شدن)، ترگی (سفره و خوراکیهای رون آن)، ترقوچی (جمع کننده)، درمه، تریگسه ک، تریلگه ن، تریلمک، تریمسینمک، ترینمک، دریشمک، ترگه ک (بقچه)، ترکه ن (کسی که همه از او اطاعت می کنند)، ترکین (جمع و جور).

٦-حمدالله مستوفی ضمن اشاره به ترکی بودن نام تاریم، معنی آنرا در ارتباط با کلمه طلا در زبان ترکی دانسته است "گویند در ته این رود گاهی طلا یافت شده و اسم قریه و رودخانه به ترکی دلالت بر وجود طلا دارد". اما نگارنده از وجود کلمه ای معادل و یا مربوط به طلا در زبان ترکی به شکل تاریم و یا نزدیک به آن اطلاعی ندارم.

٧-تاریم و یا تریم به گفته کاشغری، به معنی لقبی است که به شاهزاده ها و خانمهائی که از نسل افراسیابند و نیز کودکان و فرزندان آنها داده می شود. "آلتین تاریم" به معنی سمبل زنان اشراف می باشد. عده ای این لقب را مخفف "تنگریم" دانسته اند.

٨-تاریم به عنوان نام شخص بکار رفته است. به عنوان نمونه نام یکی از امیران مغول در دوره ایلخانی و نیز یکی از اجداد ایسن قتلغ (اسه ن قوتلو) از امراء عصر سلطان محمد خدابنده (خارابانتو) تاریم (طارم) بوده است.
استفاده، تکثیر و به اشتراک گذاری اطلاعات پارسی ویکی با ذکر منبع آزاد است.