نتایج جستجو

۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
مومیایی . (ص نسبی ) منسوب به مومیا. آنچه به مومیا نسبت دارد. || مانند مومیا. || مومیاشده . || (اِ) نام دارویی سیاه مانند قیر و...
مومیایی. نک کویایی در دهخدا مومیایی (ص نسبی ) منسوب به مومیا. آنچه به مومیا نسبت دارد. || مانند مومیا. || مومیاشده . || (اِ) نام دارویی سیاه...
مومیایی بخش . [ ب َ ] (نف مرکب ) مومیایی بخشنده . آنکه یا آنچه مومیایی دهد. || مرهم ده . شفابخش . مرهم نه . که شکستگی ها را جبران کن...
مومیایی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی بخشیدن . مومیا دادن . || درمان بخشیدن . چاره سازی کردن . شفا دادن : کار جزع و لعل تست آز...
مومیایی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ حفظ و تحنیط اجساد مردگان دربرابر عفونت : مومیایی کردن اجساد مردگان . تصییر. مومیاکاری . (یاددا...
مومیایی بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی دادن . مومیا به کسی دادن . || چاره سازی کردن . شفا بخشیدن . مرهم نهادن : شب آمد رو...
شیرینی مومیایی انسان (به انگلیسی: human mummy confection، یا mellified man)، دارویی افسانه‌ای است که با خواباندن جسد انسان در عسل درست می‌شد...
خاکه مومیائی . [ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است مثل خاک و از کان مومیائی بدست می آید و نهایت بدبو باشد. (آنندراج ) ...