نتایج جستجو

۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
فیل امرود. [ اَ ] (اِ مرکب ) پیل امرود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی امرود بزرگتر از انواع دیگر.
اصحاب فیل . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) لشکر ابرهةبن صباح حِمْیَری است . (انجمن آرای ناصری ). و چنانکه مورخان آورده اند ابرهه از جانب نجاشی ...
فیل استخوان . [ اُ ت ُ خوا / خا ] (اِ مرکب ) استخوان فیل . پیلسته . عاج . پیل استخوان . رجوع به فیلسته شود.
فیل افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیل افکندن . (فرهنگ فارسی معین ). بر زمین افکندن پیل . || حریف نیرومند را مغلوب کردن . چیره ...
فیل بند دادن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) پیل بند دادن . (فرهنگ فارسی معین ).به بند کردن . گرفتن پیل . || دشمن را به دام انداختن . || ...
فیل بند کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیل بند کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بدین معنی است که دو پیاده را در بازی شطرنج با فیل در...
کنایه از کار سخت و دشوار که معمولاً برای نکوهش کسی بکار میرود که کاری کوچک را بزرگ و ناممکن می پندارد یا چنین وانمود میکند: انگار میخواد فیل...
داستان فیل و مردان نابینا یا فیل و کوران داستانی‌است تمثیلی و عارفانه، که برای روشن کردن نقص کشف حسی به آن استشهاد شده‌است. ریشه این داستان ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »