نتایج جستجو

۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
سرکار. [ س َ ] (اِ مرکب ) کارفرما در کاری . (یادداشت مؤلف ). کارفرما و صاحب اهتمام کاری . (آنندراج ). کارفرما. (ناظم الاطباء) : و امور...
بانو، سرکار خانم محترمه
علی آباد سرکار. [ ع َ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند و 3 هز...
حسن آباد سرکار. [ ح َ س َ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در 6 هزارگزی شمال بنجار و یک هزارگزی مالرو جلال آباد ...
حسین آباد سرکار. [ ح ُ س ِ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقعدر سی هزارگزی جنوب خوسف سر راه ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در فرهنگ کوچه -بازار یعنی کسی را به هیچ و پوچ مشغول و گرفتار کردن، دنبال نخود سیاه فرستادن مشغول کردن شخص با کار بیهوده به صورتی که خود ا...
(اصطلاح عامیانه) مشغول کردن شخص با کار بیهوده به صورتی که خود از بیهودگی آنچه انجام می دهد آگاه نباشد. سرگرم کردن خود از طریق گماردن دیگری...
جان در سر کار کسی کردن . [ دَ س َ رِ رِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جان را بخاطر کسی فدا کردن . در راه کسی از جان گذشتن : ترا کس نگوید...
قدم بر سر کار خود نهادن . [ ق َ دَ ب َ س َ رِ رِ خُدْن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مقصد و مطلب و مراد خود گذشتن باشد. (برهان ). رج...