نتایج جستجو

۳۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
سنگ . [ س َ ] (اِ) سنگ در پهلوی به معنی ارزش و قیمت آمده «تاوادیا هَ . 164» ۞ . معروف است و به عربی حجر خوانند. (از برهان ). حجر...
سنگ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران شهرستان ساوه . دارای 872 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سنگ بر سنگ . [ س َب َ س َ ] (اِخ ) گریوه ای است محاذی تومان پیشکین تا کنار آب ارس از ولایت موغان . (از نزهة القلوب ص 90).
سنگ سنگ شکن . [ س َ گ ِ س َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) قوی تر از قوی . (یادداشت بخط مؤلف ).
سنگ به سنگ زدن . [ س َ ب ِ س َ زَ دَ ] (مص مركب ) کنایه ازکار سهلی را به آوازه کردن . (آنندراج ) : خراب لطف عتابم از این بتان ف...
سنگ بر سنگ ناایستادن . [ س َ ب َ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از هنگامه ٔسخت . (آنندراج ). سنگ روی سنگ بند نشدن : بکوه آرد نهیب او گر...
سوخت فسیلی (به انگلیسی: Fossil fuel)‏ به سوخت‌هایی اطلاق می‌شود که از سنگواره‌ها بدست می‌آید.سوخت‌های فسیلی به سه نوع اصلی تقسیم می‌شوند: ذ...
سنگ بر. [ س َ ب ُ ] (نف مرکب ) سنگ برنده . حجار.آنکه سنگ از کوه و جز آن برد. سنگلاخ . (ناظم الاطباء). || هم سفر و رفیق سفر. (ناظم...
سنگ بر. [ س َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 290 تن سکنه است . آب آن از قنات و رودخانه . م...
سنگ بن . [س َ ب ُ ] (اِخ ) شهری است در خراسان از ربوشارانست به گوزکانان و منبر او بنا نهاده اند. (حدود العالم ).
سنگ بن . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران . دارای 277 تن سکنه . محصول آنجا غلات ، سیب زمینی ، میوه جات ....
سنگ آب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 5 هزارگزی شمال خاوری صالح آباد که دارای 119...
بی سنگ . [ س َ ] (ص مرکب ) (از: بی + سنگ )بی وقار و تمکین . (رشیدی ). کنایه از بی وقر باشد. (انجمن آرا). سبک و بی وقار. (از آنندراج ) ...
دل سنگ . [ دِ س َ ] (ص مرکب ) سنگدل . قسی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سنگدل شود.
سنگ سو. [ س َ ] (اِ مرکب ) ۞ مسن . سان . فسان . حجرالمسن . سنگی که با آن چاقو و کارد تیز کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). سنگ ساب .
سنگ سم . [ س َ س ُ ] (ص مرکب )که سم او از زفتی و سختی چون سنگ باشد : پس پای او شد که بنددش دُم خروشان شد آن باره ٔ سنگ سم .فردو...
سنگ زن . [ س َ زَ ] (نف مرکب ) ترازوی کم وزن . (غیاث ) (برهان ). ترازویی که یکسر آن کم وزن باشد. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا)...
کف سنگ . [ ک َ س َ ] (اِ مرکب ) سنگی که با دست نگاهداشته و بدان چیزها را بروی سنگ صلابه کنند. و سنگی که بدان فندق شکنند. (ناظم ا...
گل سنگ . [ گ ُ س َ ] (اِ مرکب ) زنگی را که بر روی سنگ پیدا میشود و آنرا به عربی زهرالحجر ۞ و بهق الحجر و حزازالصخر گویند و حزاز بجهت...
لب سنگ . [ ل َ س َ ] (ص مرکب ) خاموش . ساکت . (آنندراج ).
هم سنگ . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) هم وزن . (برهان ): بازرگانان مصر آنجا روند و نمک و آبگینه و ارزیز برند و هم سنگ زر بفروشند. (حدود العالم...
یک سنگ . [ ی َ / ی ِ س َ ] (اِ مرکب ) آن مقدار از آب که آسیاب را به گردش می آورد. (آنندراج ). آسیاگرد.
بازی هفت سنگ. آن هفت قطعه سنگ روی هم می چینند و یکی از بازی کنان آنرا با توپ می زند. سپس بقیه افراد سعی در آن دارند که سنگک ها را روی هم چید...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۱۴ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »