نتایج جستجو

۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پرسیدن . [ پ ُ دَ ] (مص ) بپرسیدن . سؤال کردن . سؤال . مسألة. استفهام . پرسش کردن : بپرسید پرسیدنی چون پلنگ دژم روی و آنگه بدو دا...
خبر پرسیدن . [ خ َ ب َ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) کسب اطلاع کردن از طریق خبر. پرسیدن خبر. با خبر کسب اطلاع کردن : دلم از صحبت شیراز بکلی...
گرم پرسیدن . [ گ َ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) احوال پرسی از روی شوق و علاقه داشتن تمام : ور نیستی آگه که بمن هجر چه کردبرخیز و بیا گرم ...
افسانه پرسیدن . [ اَ ن َ / ن ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) افسانه خواستن . طلب کردن افسانه را : زند چون تکیه بر بالین ز من افسانه می پرسد...