مخلف
نویسه گردانی:
MḴLF
مخلف . [ م َ ل َ ] (ع اِ) راههای مرور مردم در منی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مخلف . [ م ُ ل ِ ] ۞ (اِ) کبوتربچه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کبوتربچه که پر و بالش رسته باشد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کبوتربچه . (ناظم ...
مخلف . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) شتر که از نه سالگی درگذشته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(غیاث ) (آنندراج ). شتر و ماده شتری که از نه سال د...
مخلف . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) تباه و خراب وفرسوده و پوسیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مخلف . [ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سپس اندازنده کسی را و پشت گذارنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه سپس می گذارد. (ناظم الا...
مخلف . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع ص ) واپس گذاشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بازماندگان و اعقاب : لاجرم حق تعالی آن مساعی حمیده ...