اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معیون

نویسه گردانی: MʽYWN
معیون . [ م َع ْ ] (ع ص ) چشم کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چشم زده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چشم خورده . چشم زخم رسیده . عین الکمال رسیده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). || ماء معیون ؛ آب روان و روشن و پاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ماء معین . (اقرب الموارد). رجوع به مَعین و ترکیبهای ماء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
مایون . (اِخ ) ماده گاوی بود که فریدون را شیر می داد و او را برمایون هم می گویند.(برهان ) (ناظم الاطباء). نام گاو فریدون است . (آنندراج ) (ان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.