اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اجماع

نویسه گردانی: ʼJMAʽ
اجماع . [ اِ ] (ع مص ) عزم کردن بر کاری . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || اتفاق کردن جماعت بر کاری . متفق شدن . || گرد آمدن بر. || جمله کردن چیزی را. (منتهی الارب ). || بر کاری جمع کردن . || اِلف دادن . (منتهی الارب ). || راندن همه شتران را. || فرا گرفتن باران همه ٔ زمین را: اجمع المطر. (منتهی الارب ). || جمله ٔ پستان اشتر بستن . بستن همه ٔ پستان ناقه را. (منتهی الارب ). || فراهم آوردن کار و آماده کردن . (منتهی الارب ). || عزم تمام بر یک کار از طرف جماعت اهل حل و عقد، یعنی اشخاص صاحب رأی . (تعریفات جرجانی ). || اجماع در لغت بمعنی عزم و اتفاق است و در اصطلاح عبارت است از اتفاق کردن مجتهدین از امت محمد (ص ) در یک عصر در خصوص امری دینی . (تعریفات ). یکی از سه یا شش اصل فقه و آن عبارت است از اتفاق صحابه از مهاجرین وانصار و همچنین علما (نه عامه ) در هر عصری بر امری از امور فقهی . مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اجماع ، فی اللغة هو العزم . یقال اجمع فلان علی کذا؛ ای عزم . و الاتفاق . یقال اجمع القوم علی ̍ کذا؛ ای اتفقوا. وفی اصطلاح الاصولیین هو اتفاق خاص . و هو اتفاق المجتهدین من امة محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم فی عصر علی حکم شرعی . و المراد بالاتفاق الاشتراک فی الاعتقاد و الاقوال و الافعال او السکوت و التقریر. و یدخل فیه ما اذا اطبق البعض علی الاعتقاد و البعض علی غیره مما ذکر بحیث یدل علی ذلک الاعتقاد. و احترز بلفظ المجتهدین بلام الاستغراق عن اتفاق بعضهم و عن اتفاق غیرهم من العوام و المقلدین فان موافقتهم و مخالفتهم لایعباء بها. و قید من امة محمد للاحتراز عن اتفاق مجتهدی الشرائع السالفة. و معنی قولهم فی عصر و زمان ، ماقل او کثر. فائدته الاشارة الی عدم اشتراط انقراض عصر المجمعین . و منهم من قال یشترط فی الاجماع و انعقاده حجة انقراض عصر المجمعین فلایکفی عنده الاتفاق فی عصر بل یجب استمراره ما بقی من المجمعین احد فلابد عنده من زیادةقید فی الحدّ. و هو الی انقراض العصر لیخرج اتفاقهم اذا رجع بعضهم . و الاشارة الی دفع توهم اشتراط اجتماع کلهم فی جمیع الاعصار الی یوم القیمة. و قید شرعی للاحتراز عن غیر شرعی . اذ لافائدة للاجماع فی الامور الدنیویة الدینیة الغیرالشرعیة. هکذا ذکر صدر الشریعة و فیه نظر. لان العقلی قدیکون ظنیاً فبالاجماع یصیر قطعیاً کما فی تفضیل الصحابة و کثیر من الاعتقادیات و ایضاالحسی الاستقبالی قدیکون مما یصرح المخبر الصادق به .بل استنبطه المجتهدون من نصوصه . فیفید الاجماع قطعیته و اطلق ابن الحاجب و غیره الامر. لیعم الامر الشرعی وغیره حتی یجب اتباع اجماع آراء المجتهدین فی امر الحروب و غیرها. و یرد علیه ان تارک الاتباع ان اثم فهوامر شرعی و الا فلا معنی للوجوب . اعلم انهم اختلفوا فی انه هل یجوز حصول الاجماع بعد خلاف مستقر من حی او میت ام لا. فقیل لایجوز بل یمتنع مثل هذا الاجماع . فان العادة تقضی بامتناع الاتفاق علی ما استقر فیه الخلاف وقیل یجوز. و القائلون بالجواز اختلفوا فقال بعضهم یجوز و ینعقد. و قال بعضهم یجوز و لاینعقد. ای لایکون اجماعاً هو حجة شرعیة قطعیة فمن قال لایجوز او یجوز و ینعقد، فلایحتاج الی اخراجه . اما علی القول الاول فلعدم دخوله فی الجنس و اما علی الثانی فلکونه من افراد المحدود. و اما من یقول یجوز و لاینعقد، فلابدّ عنده من قید یخرجه بان یزید فی الحد لم یسبقه خلاف مستقر من مجتهد. ثم اعلم ان هذا التعریف انما یصح علی قول من لم یعتبر فی الاجماع موافقة العوام و مخالفتهم کما عرفت . فاما من اعتبر موافقتهم فیما لایحتاج فیه الی الرأی و شرط فیه اجتماع الکل ، فالحد الصحیح عنده ان یقال هو الاتفاق فی عصر علی امر من الامور من جمیع من هو اهله من هذه الامة . فقوله من هو اهله یشتمل المجتهدین فیما یحتاج فیه الی الرأی دون غیرهم . و یشتمل الکل فیما لایحتاج فیه الی الرأی فیصیر جامعاً مانعاً. وقال الغزالی الاجماع هو اتفاق امة محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم علی امر دینی . قیل و لیس بسدید فان اهل العصر لیسوا کل الامة. و لیس فیه ذکر اهل الحل و العقد ای المجتهدین . و لخروج القضیة العقلیة العرفیة المتفق علیهما. و اجیب عن الکل بالعنایة. فالمراد بالامةالموجودون فی عصر فانه المتبادر و الاتفاق قرینة علیه . فانه لایمکن الا بین الموجودین و ایضاً المراد المجتهدون . لانهم الاصول و العوام اتباعهم فلا رأی للعوام .ثم الامر الدینی یتناول الامر العقلی والعرفی . لان المعتبر منهما لیس بخارج عن البین . فان تعلَّق به عمل اواعتقاد فهو امر دینی و الا فلایتصوّر حُجیَّتُه فیه . اذ المراد بالاجماع المحدود الاجماع الشرعی دون العقلی و العرفی ّ بقرینة ان الأجماع حجّة شرعیّه . فما دل ّ علیه فهو شرعی ّ. هذا کله خلاصة ما فی العضدی و حاشیته للمحقّق التفتازانی و التّلویح . اعلم انّه اذا اختلف الصحابة فی قولین یکون اجماعاً علی نفی قول ثالث عند ابی حنیفة. و قال بعض المتأخّرین ای الاَّمدی المختار هو التفصیل و هو ان ّ القول الثالث کان یستلزم ابطال ما اجمعوا علیه فهو ممتنع و الاّ فلا. اذ لیس فیه خرق الاجماع حیث وافق کل واحد من القولین من وجه و ان خالفه من وجه . فمثال الاوّل انهم اختلفوا فی عدّة حامل توفی عنها زوجها. فعند البعض تعتدّ بابعدالاجلین و عند البعض بوضعالحمل فعدم الاکتفأبالاشهر قبل وضعالحمل مجمع علیه فالقول بالاکتفاء بالاشهر قبل الوضع قول ثالث لم یقل به احد. لان ّ الواجب امّا ابعدالاجلین او وضعالحمل . و مثل هذا یسمی اجماعاً مرکباً. و مثال الثانی انّهم اختلفوا فی فسخ النّکاح بالعیوب الخمسة. و هی الجذام و البرص و الجنون فی احد الزّوجین و الجب والعنَّة فی الزوج . والرتق و القرن فی الزوجة. فعند البعض لافسخ فی شی ٔ منها و عند البعض حق ّ الفسخ ثابت فی الکل فالفسخ فی البعض دون البعض قول ثالث لم یقل به احد. و یعبّر عن هذا بعدم القائل بالفصل و اجماع المرکب ایضاً. و بالجملة فالاجماع المرکب اعم مطلقا من عدم القائل بالفصل لانه یشتمل علی ما اذا کان احدهما ای احدالقائلین ، قائلاً بالثّبوت فی احدالصورتین فقط.والاَّخر بالثّبوت فیهما او بالعدم فیهما و علی ما اذا کان احدهما قائلاً بالثبوت فی الصورتین والاَّخر بالعدم فی الصورتین . و عدم القائل بالفصل هذه الصورة الاخیرة و ان شئت زیادة التحقیق فارجع الی التوضیح و التلویح و قال الچلبی فی حاشیة التلویح و قیل الاجماع المرکب الاتّفاق فی الحکم والاختلاف فی العلة و عدم القول بالفصل هو الاجماع المرکب الذی یکون القول الثالث فیه موافقاً لکل من القولین من وجه کما فی فسخ النکاح بالعیوب الخمسة فکأنّهم عنوا بالفصل التفصیل -انتهی .و فی معدن الغرائب : الاجماع علی قسمین مرکب و غیر مرکب . فالمرکب اجماع اجتمع علیه الاَّراء علی حکم حادثة مع وجود الاختلاف فی العلة و غیرالمرکب ما اجتمع علیه الاَّراء من غیر اختلاف فی العلة. مثال الاول ای المرکب من علّتین ، الاجماع علی وجود الانتقاض عندالقی ٔ و مس ّ المراءة اما عندنا معاشر الحنفیّة فبناء علی ان ّ العلة هی القی ٔ و اما عند الشافعی فبناء علی انها المس ّ.ثم هذا النوع من الاجماع لایبقی حجة بعد ظهور الفساد فی احد المأخذین ای العلتین . حتی لو ثبت ان القی ٔ غیر ناقض . فابوحنیفة لایقول بالانتقاض و لو ثبت ان ّ المس ّ غیر ناقض . فالشافعی لایقول بانتقاض لفساد العلة المبنی علیها الحکم . ثم الفساد متوهم فی الطرفین لجوازان یکون ابوحنیفة مصیباً فی مسئلة المس ّ مخطئاً فی مسئلة القی ٔ و الشافعی مصیباً فی مسئلة القی ٔ مخطئاًفی مسئلةالمس ّ. فلایؤدّی هذا الاجماع الی وجود الاجماع علی الباطل . و بالجملة فارتفاع هذا الاجماع جائز بخلاف الاجماع الغیرالمرکب . ثم قال و من الاجماع قسم آخر یسمی عدم القائل بالفصل . و هو ان تکون المسئلتان مختلفاً فیهما فاذا ثبت احدهما علی الخصم ثبت الاَّخر. لان ّ المسئلتین اًما ثابتتان معاً او منفیتان معاً. و هو نوع من الاجماع المرکب . و له نوعان : احدهما ما اذاکان منشاء الخلاف فی المسئلتین واحداً کما اذا خرج العلماء من اصل واحد مسائل مختلفة و نظیره اذا اثبتناان النهی عن التصرفات الشرعیة کالصلوة و البیع یوجب تقریرها. قلنا یصح النذر بصوم یوم النحر و البیع الفاسد تفید الملک عند القبض بعدم القائل بالفصل . لان من قال بصحة النذر قال بافادة الملک کما قال اصحابنا فاذا اثبتنا الاول ثبت الاَّخر. اذ لم یقل احد بصحة النذر و عدم افادة الملک . و منشاء الخلاف واحد. و هو ان النهی عن التصرفات الشرعیة یوجب تقریرها. والثانی ما اذا کان منشاء الخلاف مختلفاً و هو لیس بحجة. کما اذاقلنا القی ٔ ناقض فیکون البیع الفاسد مفیداً للملک بعدم القائل بالفصل و منشاء الخلاف مختلف . فان ّ حکم القی ٔ ثابت بالاصل المختلف فیه . و هو ان غیر الخارج من السبیلین ینقض الوضوء عندنا بالحدث و حکم البیع متفرع علی ان النّهی عن التصرفات الشرعیة یوجب تقریرها.
- اجماع کردن ؛ اتفاق کردن . جمع شدن : و اغلب امت بر خلع او اجماع کرده بودند. (کلیله و دمنه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
اجماع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جُمع.
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اکاچیت ékâcit (سنسکریت: ékacitta) **** فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حجیةاجماع . [ ح ُج ْ جی ی َ ت ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بحثی است از اصول فقه . رجوع به اجماع شود.
خرق اجماع . [ خ َ ق ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ناموافق با اجماعی . مخالف اجماعی . (یادداشت بخط مؤلف ).
اجماع مرکب . [ اِ ع ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اتفاق در حکم با اختلاف در مأخذ که با فساد یکی از مآخذ حکم مختلف و اجماع زائل ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصحاب اجماع . [ اَ ب ِ اِ ] (اِخ ) در اصطلاح رجالی و در تداول علمای دینی ، چند تن از اصحاب ائمه ٔ اطهار (ع ) اند و همه ٔ علما معتقدند بر اینکه ...
خرق اجماع کردن . [ خ َ ق ِ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اجماعی را نپذیرفتن . اجماعی را مورد قبول قرار ندادن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.