اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مؤجل

نویسه گردانی: MWJL
مؤجل . [ م ُ ءَج ْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأجیل . دوا کننده ٔ درد گردن که از ناهمواری بالین بود. (آنندراج ). آن که مدارا می کند اجل را یعنی دردی که از ناهمواری بالین در گردن به هم می رسد. || آن که درخواست می کند مداوای این درد را. (ناظم الاطباء). || فراهم آورنده ٔ آب در کولاب . آن که آب را در جایی فراهم می کند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || مدت معین کننده و مهلت دهنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه مدت معین می کند و مهلت می دهد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مؤجل . [ م ُ ءَج ْ ج َ ] (ع اِ) کولاب و جایی که در آن آب گرد آمده باشد. (ناظم الاطباء). کولاب . ج ، مآجل . (منتهی الارب ، ماده ٔ اج ل ) (آنن...
مؤجل . [ م ُ ءَ ج ج َ ] (ع ص ) فرصت داده شده و مهلت داده شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرصت ومهلت داده شده . (غیاث ). زمان نهاده . زمان داد...
موجل . [ م َ ج ِ ] (ع اِ) جای ترس . || مغاکی که آب درآن ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موجل . [ م َ ج ُ ] (اِ) موجلک . در اصطلاح گناباد خراسان کشمش سیاه که در آفتاب خشک شود. (یادداشت پروین گنابادی ).
موجل . [ م َ ج َ ] (ع مص ) وَجَل . بترسیدن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.