گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بارای نویسه گردانی: BARʼY بارای . [ کذا ] (اِ) جانوریست که از آتش خیزد ۞ . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 529) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی بارای بارای . (ص مرکب ) در اصل : بارأی . دانشمند. خردمند. صاحب رای نیکو : دلارای و بارای و با ناز و شرم سخن گفتن خوب و آوای نرم . فردوسی .بشاه جها... بارای کند بارای کند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) رجوع به باراهی کند شود. جهاندار هوشنگ با رای و داد این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود