اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاناجان

نویسه گردانی: JANAJAN
جاناجان . (ص مرکب ، ق مرکب ) تنها بجان . فقط جان . جان تنها نه مال و منال : سعد در آن مصاف شکسته آمد و جاناجان از دست ایشان خلاصی یافت ترکان عراق جمله ممالک او بدست گرفتند و ... (تاریخ طبرستان ). || بخاطر جان . برای حفظ جان : و از بامداد تا نیم روز جنگی جاناجان کردند. (رشیدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.