اجازه ویرایش برای همه اعضا

ویس

نویسه گردانی: WYS
ناحیه
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ویس . [ وَ ] (ع اِ) وای . کلمه ای است که در محل رأفت و استملاح کودکان مستعمل شود. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || درویشی . (منتهی الار...
ویس . (اِ) در اوستایی به معنی ده و قریه است . ده و طایفه و قبیله : میر ویس ؛ بزرگ قبیله . در زمان ساسانیان شاهزادگان را ویسپهر [ ویسپور ] یع...
ویس . [ وی / وَ ] (اِخ ) نام معشوق رامین است (با بلقیس قافیه کرده اند)، و او را ویسه هم میگویند چنانکه رامی را رام هم خوانند، و قصه ٔ ویس...
ویس . [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . زیارتگاهی به نام اویس قرنی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
ویس . [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ویس بذ. [ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس قبیله . (ایران در زمان ساسانیان ). رئیس قریه . در ایران باستان ، فرماندهان را به چهار دسته طبقه بندی کرده اند ...
ویس پرد. [ پ ِ رَ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از پنج بخش اوستای موجود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام جزئی از اجزاء اوستای امروزی است شامل آداب پ...
ویس آقا. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 8500 گزی شمال شوسه ٔ میاندوآب به مهاباد دارای 345 تن س...
قره ویس . [ ق َ رَ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 70 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 4 هزارگزی باخ...
قره ویس . [ ق َ رَ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال خاوری حسینیه و 3 هزارگ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.