اشتو
نویسه گردانی:
ʼŠTW
اشتو. [ اُ ] (اِ) سبزه . || انگشت که عربان اصبع گویند. (برهان ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اشتو. [ اَ ] (اِ) انگِشت و زغال . (برهان ):اگر ز قلزم لطف تو قطره ای بچکددرون کوره ٔ دوزخ لهب شود اشتو. منصور شیرازی (از فرهنگ نظام ).|| جائ...