اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بدل

نویسه گردانی: BDL
بدل . [ ب ُ دُ ] (اِ) جمعی است سر و پا برهنه که آن را در هند بودله گویند و زن فاحشه ٔ کوچه گرد را بودلی . (آنندراج ) :
همه رفعت مآب لیک دنی
همه فطرت مآب لیک بدل .

فوقی [ در هجو ابنای زمان ] (از آنندراج ).


ورجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
بدل . [ ب َ دَ ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه بجای دیگری ایستد. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب ...
بدل . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ تغییر. تغییر دادن . (از اقرب الموارد). || عوض و جانشین کردن . جانشین کردن چیزی باچیز دیگر. (از اقرب الموارد): بدلت...
بدل . [ ب َ دَ ] (ع مص ) ۞ درد گرفتن دستها و پاها. درد گرفتن مفاصل و دستها وپاها. (از ناظم الاطباء). درد گرفتن مفاصل و دستها یا درد گرفتن است...
بدل . [ ب ِ ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود.بَدَل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) ۞ . || (ص ) شریف و کریم . (ناظم الاطباء). شریف و کریم...
بدل . [ ب َ دِ ] (ع ص ) کسی که پاها و دستها و مفاصل وی درد کند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
(badal) (= جایگزین؛ در دستور زبان) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ژگیر žegir (کردی: جیگیر)*** فانکو آدینات 09163657861
بی بدل. {بی بَدَ ل}. (ص.). بی جایگزین، بی مثال، بی مثل و مانند، بی تا و همتا. تک. /////////////////////// جَریده رو که گُذَرگاه عافیَت تَنگ است پیاله ...
بدل‌کار به شخصی گفته می‌شود که پیشه اش بدل‌کاری است و کارهای نمایشی خطرناکی را در فیلم‌ها و نماهنگ‌ها به جای هنرپیشه اصلی انجام می‌دهد.[۱] بدل‌کاری شا...
حب بدل . [ ح َب ْ ب ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (افیون ) حب ترک تریاک . حکیم مؤمن گوید: جهت درد سر مزمن و ضعف معده و جگر نافع و قاط...
این واژه ها عربی است و پارسی جایگزین آنها اینهاست: وینیم (سنسکریت: وینیمَیَ) ویاهور (سنسکریت: ویاوَهور)
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.