اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جوهری

نویسه گردانی: JWHRY
جوهری . [ ج َ / جُو هََ ] (ص نسبی ) منسوب است به جوهر. هر چیز جوهردار و صاحب جوهر. (برهان ). || گوهرفروش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). جواهرفروش . (برهان ) :
شرم آید از بضاعت بی قیمتم ولیک
در شهر آبگینه فروشست و جوهری .

سعدی .


شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری ّ مفلس از اینرو مشوشم .

حافظ.


|| گوهرساز. (اقرب الموارد).
- امثال :
جوهری که آب مروارید در چشمش فرودآمده باشد آب مروارید کجا بیند ؟ (از آنندراج ).
|| در مقابل عَرَضی و عارضی . (اقرب الموارد). ذاتی :
گر جوهریت بودی آن روی خوب و صورت
آن نیکویی نگشتی هرگز بدل بزشتی .

ناصرخسرو.


سروری چون عارضی باشد نباشد پایدار
پای دارد سروری بر تو چو باشدجوهری .

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمدباقر، هروی الاصل قزوینی المسکن . شاعر معروف بجوهری صاحب کتاب مقبل فارسی موسوم به طوفان البکاء که در اواخر قرن...
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) اسماعیل بن حماد، مکنی به ابونصر. وی نخستین کسی است که لغات عربی را بترتیب حروف هجاء مرتب نموده و در سالهای ب...
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) زرگر. یکی از شاعران ایران است و در اصفهان درگذشت . او راست : زآن پیش کآفتاب سر از کوه برزندباید میی ببوی گل و ...
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن اسحاق بن محمد سدوسی . قاضی و فقیه و ریاضی دان بود، کتابی در ریاضی بنام الحساب بپرداخت . تولد وی 251...
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) علی بن جعدبن عبید، مکنی به ابوالحسن . از مشاهیر محدثان بغداد است که از سفیان ثوری و مالک بن انس و غیره حدیث شنی...
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حسن بن عبدالکریم خالدی . از فقیهان شافعی است . تألیفاتی دارد ازجمله : 1 - خلاصةالبیان فی کیفیة ثبوت ...
جوهری . [ ج َ هََ ] (اِخ ) محمودبن عمر صایغ هروی ، مکنی به ابوالمحامد. از شاعران نامی است . وقتی میان او و وزیر عهد نقاری پدید آمد، حکیم جوهر...
خط جوهری . [ خ َطْ طِ ج َ / جُو هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که قبول نکند قسمت را مگر در جهت واحد در اصطلاح حکیمان . (آنندراج ) : لعل لب ...
علی جوهری . [ ع َ ی ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بغدادی ، معروف به رکاب سالار و ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علم الد...
علی جوهری . [ ع َی ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری بغدادی (از موالی جوهریان )، مکنّی به ابوالحسن . محدث و حافظ و از مردم بغدا...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.