اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لیان

نویسه گردانی: LYAN
لیان . [ ل َ ] (ع مص ) لی ّ. (زوزنی ) (تاج المصادر). مدافعت کردن . (تاج المصادر). مداومت کردن وام . (زوزنی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
لیان . (ع اِ) ج ِ لین . (منتهی الارب ).
لیان . [ ل َ ] (ع مص ) لَین . لینة. نرم گردیدن . || (اِمص ) فراخی و تازگی زندگانی . یقال : هو فی لیان من العیش ؛ ای فی خفض و دعة. (منتهی ...
لیان . [ ل ِ ] (ع مص ) ملاینة. نرمی کردن با هم . نرم شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر).
لیان . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) درخشان و تابان . (برهان ). تابش دهنده و درخشان و بافروغ بود. (صحاح الفرس ). مُضی ٔ. روشنائی و فروغی که از پی یکدیگر ...
لیان . (اِخ ) نام خال یعقوب پیغمبر. رجوع به حبیب السیر ج 1 صص 22-23 شود.
لیان بندری عیلامی در خلیج پارس در نزدیکی بندر امروزی بوشهر معروف بوده است. لیان مکانی است که هومان نومنا برای کیریریشا و هومبان معبدی بنا کرده بوده اس...
لیان بندری عیلامی در خلیج پارس در نزدیکی بندر امروزی بوشهر بوده است. لیان مکانی است که هومان نومنا برای کیریریشا و هومبان معبدی بنا کرده بوده است. بع...
لیان لیان . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) مشعشع : گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان .این کلمه را فرهنگ سروری لپان ل...
جرجس لیان . [ ج ِ ج ِ ل َی ْ یا ] (اِخ ) ابن نعمةاﷲ دمشقی . او راست : البیان فی صحة الایمان یرد فیه علی المسلمین و البعاقبة و النساطرة. (از مع...
لارشفوکو لیان کور. [ رُ ک ُ ] (اِخ ) ۞ فرانسوا. بشردوست و سیاستمدار فرانسوی ، مولد لارُش گیون (1747-1827 م .).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.