اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مخلق

نویسه گردانی: MḴLQ
مخلق . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع ص ) تیر هموارکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تیر نسوکرده . (مهذب الاسماء). || نیک تشکیل شده و بطور کمال صورت بسته شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). کودک صورت پدید آمده . (مهذب الاسماء). || به بوی خوش آلوده . معطر.
- دیبای مخلق ؛ به خلوق آلوده . معطر :
باغی که بد از برف چو گنجینه ٔ نداف
بنگرش چو دیبای مخلق شده چون شوش .

ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 413).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مخلق . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) کسی که جامه ٔ کهنه پوشاند دیگری را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می پوشاند جامه ٔ کهنه را به ...
مخلق . [ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) شخصی که چیزی را به بوی خوش و زعفران طلا کند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که خلوق که ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.