اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باربردار

نویسه گردانی: BARBRDʼR
باربردار. [ ب َ / ب ُ ] ۞ (نف مرکب ) باربر. (ناظم الاطباء). بارکش . بردارنده ٔ بار. حمال . رجوع به آنندراج ، شعوری و دِمزن شود. || حیوان بارکش . باربر :
گاوان و خران باربردار
به زآدمیان مردم آزار.

سعدی (گلستان ).


رجوع به بارکش و باربر و «دِمزن » شود. || حامل . حامله . زن وماده ٔ حیوان که حامله شود و بار گیرد. || راه بن بست . (شعوری ). راه سخت و صعب (طریق غیرنافذ یعنی چقمز یول [ ترکی ]). (دِمزن ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.