اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضرر

نویسه گردانی: ḌRR
ضرر. [ ض َ رَ ] (ع اِ) زیان . (مجمل اللغة). آزرم . مقابل نفع و سود. خلاف نفع. (محمودبن عمر) : حصیری را مالشی فرماید چنانکه ضرر آن به سوزیان و به تن وی رسد. (تاریخ بیهقی ). بحقیقت بدانید که این رمه را شبانی آمد که ضرر گرگان و ددگان بسته شد. (تاریخ بیهقی ص 385).
گویند که از فتح ضرر باشد باشد
بر دشمن دین دایم بیشک ضرر فتح .

مسعودسعد.


... و رفتن بر اثر هوا که عاقل را هیچ ضرر و سهو چون تبع هوا نیست . (کلیله و دمنه ).
چشم تو ترکانه درآمد بصید
دل نه که جان را ضرری اوفتاد.

میر حسن دهلوی .


نه زمی خوردن ما شور و شری برخیزد
نه ز همصحبتی ما ضرری برخیزد.

صائب .


- امثال :
ضرر تلخ است .
هرچه از ضرر برگردد نفع است .
هر ضرری خالی از نفعی نیست .
|| گزند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مجمل اللغة). || بدحالی . (منتهی الارب ). ناسازگاری . ناسازواری . || تنگ . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). مکان ٌ ذوضرر؛ جائی تنگ . (منتهی الارب ). || تنگی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). گویند: لا ضرر علیک ؛ یعنی تنگی نیست بر تو. || کرانه ٔغار. (منتخب اللغات ). لب غار. || کمی و نقصان در چیزی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ضرر. [ ض َ رَ ] (ع مص ) گزاییدن . || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضرر، در اصطلاح پزشکان عبارتست از جریان خون از جراحت . کذا فی حدودالا...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: ژیکا žikâ (سغدی: žika)، غشیپ qaŝip (سغدی)، ابساد ábsâd (اوستایی: ávasad)، زیان **** فانکو آدینات 091636578...
بی ضرر. [ ض َ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + ضرر) بی زیان . (یادداشت مؤلف ). || بی ضر. بی گزند. بی آزار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ضرر شود.
زرر. [ زَ رَ ] (ع مص ) ستم کردن . افزونی جستن بر کسی . والفعل من سمع، یقال : زرر فلان ؛ اذا تعدی علی خصمه . (منتهی الارب ). ستم کردن و افزو...
ظرر. [ ظُ رَ ] (ع اِ) سنگ تیز. ج ، ظُرّان .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.