اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تابل

نویسه گردانی: TABL
تابل . [ ب ِ / ب َ ] (ع ص ) از تبل . || (اِ) دیگ افزار. ج ، توابل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اشیائیست خشک که بوسیله ٔ آن اشیاء غذا را خوشبو و معطر میسازند کذا فی بحر الجواهر. (کشاف اصطلاحات الفنون ). چیزهای خشک باشد ۞ چون دارچین و هیل و زعفران و زیره و فلفل وبیخ جوز و میخک و ابزار آن که بدان طعام را خوشبوی کنند. حوایج . ابزار طعام . بِزر. دیگ افزار : هو [ اشترغاز ] اصل ینبت بخراسان یطبخ مع اللحم بحسب التابل نبات و قوته قوة الانجدان . (ابن البیطار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تأبل . [ت َ ءَب ْ ب ُ ] (ع مص ) تأبل ابل ؛ گرفتن و برگزیدن شتران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تأبل ابل و جز آن ؛ ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.