گفتگو درباره واژه گزارش تخلف انبلی نویسه گردانی: ʼNBLY انبلی . [ اَم ْ ب َ ] (اِ) رجوع به انبله شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی عنبلی عنبلی . [ عُم ْ ب ُ لی ی ] (ع ص ، اِ) زنگی درشت اندام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود