اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرسبز

نویسه گردانی: SRSBZ
سرسبز. [ س َ س َ ] (ص مرکب ) تر و تازگی عیش . (برهان ) (آنندراج ). || خوش و خرم . (غیاث ) :
خانه سرسبزتر ز سایه ٔ سرو
باده گلرنگ تر زخون تذرو.

نظامی .


اگر شد سهی سرو شاه اخستان
تو سرسبز بادی در این گلستان .

نظامی .


بر این زرد گل گر ستم کرد باد
درخت گل سرخ سرسبز باد.

نظامی .


که سرسبز باد این همایون درخت
که شاخش بلند است و نیروش سخت .

نظامی .


مقعد صدقی که صدیقان در او
جمله سرسبزند و شاد و تازه رو.

مولوی .


خال سرسبز تو خوش دانه ٔ عیشی است ولی
بر کنار چمنش وه که چه دامی داری .

حافظ.


|| آباد. (غیاث ). || روان . نافذ :
ز کلک سرسبزاوست از پی اصلاح ملک
از حبشه سوی روم تیز رونده نوند.

سوزنی .


|| جوان صاحب دولت و کامکار. (برهان ) (آنندراج ). جوان . (غیاث ) (شرفنامه ) :
فرس بیرون فکن میدان فراخ است
تو سرسبزی و دولت سبزشاخ است .

نظامی .


|| درخشان . فروزان . روشن :
اختر سرسبز مگر بامداد
گفت زمین را که سرت سبز باد.

نظامی .


|| حیات و زندگی . (برهان ) (آنندراج ). || فایق وبهتر. (غیاث ). || پادشاه . (برهان ) (آنندراج ).
- سرسبز بودن :
سرسبز باش چون فلک رویت از نشاط
اقبال کرده همچو عقیق احمر آفتاب .

خاقانی .


به فصل گل به موقان است جایش
که تا سرسبز باشد خاک پایش .

نظامی .


- سرسبز شدن ؛ رونق و رواج کار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 187) :
دگرباره سرسبز شد خاک خشک
بنفشه برآمیخت عنبر به مشک .

نظامی .


در بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ .

مولوی .


- سرسبز کردن :
نعمت ده و پایگاه سازت
سرسبزکن و سخن نوازت .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اختر سرسبز. [ اَ ت َ رِ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ) ستاره ٔ سعد. فال سعد. (مؤید) (شعوری از شرفنامه ). طالع نیک .
سر سبز. [ س َ رِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دماغ تازه . (آنندراج ) : در این چمن سر سبز آن برهنه پاداردکه چار موسم چون سرو یک قبا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.