اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سست گرفتن

نویسه گردانی: SST GRFTN
سست گرفتن . [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سهل انگاشتن . آسان گرفتن :
ز هر قومی حکایت باز می جست
نگیرد مرد زیرک کار خود سست .

نظامی .


که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی
هزار نوبت ازین رای باطل استغفار.

سعدی .


|| آرام بودن . درشتی نکردن :
بگفتن درشتی مکن بر امیر
چو بینی که سختی کند سست گیر.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.