اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لاشک

نویسه گردانی: LAŠK
لاشک . [ ش َ ] (ع ق مرکب ) (از: لا + شک ) بی شک . بلاشک . بی گمان :
هر جایگه که رفتی باز آمدی مظفر
چون با خطر شریکی لاشک مظفّر آیی .

فرخی .


اکنون لاشک مرا پیش او باید رفتن . (اسکندرنامه نسخه ٔ نفیسی ).
تو بیماری در این زندان و بیماریت را لاشک
دوا باشد، طبیبی جوی تا روزی دوایابی .

سنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لاشک . [ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی در کوهپرِ کجور. (مازندران استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 109). دهی از دهستان کران . بخش مرکزی شهرستان نوشهر، ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.