اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اتلاه

نویسه گردانی: ʼTLAH
اتلاه . [ اِ ] (ع مص ) اتلاه مرض ؛ هلاک کردن بیماری کسی را. (منتهی الارب ). هلاک گردانیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اتلاه . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بیعقل و حیران شدن . (مؤید). سرگشته شدن . || اندوه مند گشتن . || اِتَّلَهَه ُ النبیذ؛ بیخود کرد شراب او را. (من...
اطلاه . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) اطلاع . (از متن اللغة) (اقرب الموارد). آگاه شدن . || بالا برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به اطلاع ...
اطلاح . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طِلْح و طَلْح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به کلمه های مذکور شود.
اطلاح . [ اَ ] (اِخ ) ذات اطلاح . جایگاهی است در پشت ذات القری به مدینه که پیامبر(ص ) کعب بن عمیر غفاری را برای غزا بدانجا فرستاد و کعب و ...
اطلاح . [ اِ ] (ع مص ) مانده گردانیدن و هلاک کردن شتر را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مانده کردن شتر را. (از اقرب الموارد). ما...
ذات اطلاح . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) موضعی است به شام و از آنجا تا بلقاء یکشبه راه است و گویند جائی است بدان سوی وادی القری . (المرصع). و مقریزی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.