اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لئام

نویسه گردانی: LʼAM
لئام . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لئیم . (منتهی الارب ). فرومایگان . ناکسان :
عاشق مردمی و نیک خوئیست
دشمن فعل زشت و خوی لئام .

فرخی .


محال باشد اگر مر کریم را به طمع
ثنای بی خردان ولئام باید کرد.

ناصرخسرو.


آزاده و کریم بیالاید از لئیم
چون دامن قبات نپوشانی از لئام .

ناصرخسرو.


هواخواه او گشته از جان و دل
صغار و کبار و کرام و لئام .

سوزنی .


مدحت از گفتار شاعر محمل صدق است و کذب
صدق در حق کرام و کذب در حق لئام .

سوزنی .


قدر محیط کفت جهان چه شناسد
کو به سراب کف لئام برآمد.

خاقانی .


گفت اگر چه یافتم عمری تمام
هرگزم عشقی نبوده ست ای لئام .

عطار (از مصیبت نامه ).


ای خدا رسوا کن این لاف لئام
تا بجنبد سوی ما رحم کرام .

مولوی .


صوفئی باشد بنزد این لئام
الخیاطة واللواطة والسلام .

مولوی .


آن یکی میگیر و این می هل ز دام
و آن دگر را صید میکن چون لئام .

مولوی .


و اهل کرم از اهل لئام و محامد از مذام و فاضل از مفضول جدا نشدی . (تاریخ قم ص 11).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
لیام . (ع ص ، اِ) ج ِ لئیم . فرومایگان . ناکسان . بخیلان . (آنندراج ). و رجوع به لئام شود.
لیام نام یکی از سربازان ارمنشاه در داستان سمک عیار از داستانهای عامیانه فارسی نوشته فرامرز بن خداداد بن عبدالله ارجانی، نام یک گیاه خوشبو و مقاوم در ج...
محافظ. نگهبانی کننده. نگهبان. حافظ. حفیظ.
خاستگاه لیام در زبان فارسی به مناطق جنوب ایران خصوصاً خوزستان مربوط می‌باشد. در استان خوزستان در مناطقی مابین دزفول و اهواز گیاهان زیبایی رویش می‌کنند...
حامی‌، حمایت کننده، هوادار، طرفدار، جانبدار، پشتوانه
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.