لرس
نویسه گردانی:
LRS
لرس . [ ل ُ ] (اِمص ) ترحم کردن . (این لغت و معنای آن ظاهراً از مجعولات شعوری است ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
لرس . [ ل ِ رِ ] (اِخ ) ۞ ژِراردو. نقاش و گراورساز و نویسنده ٔ هلندی . مولد لِیژ (1641-1711 م .).
لرس . [ ل ِ رُ ] (اِخ ) ۞ نام جزیره ای در مدیترانه (به عهد داریوش بزرگ ). (ایران باستان ج 1 ص 625).
لرس . [ ل َ ] (اِ) سیلی . طپانچه . لرش . (این لغت با معنی آن ظاهراً از مجعولات شعوری است ).