اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

استماع

نویسه گردانی: ʼSTMAʽ
استماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شنیدن . (منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء). شنیدن آواز. نیوشیدن . فانیوشیدن . (زوزنی ). شنودن . فاشنودن . عمداً شنودن . شنود. گوش داشتن . (مؤیدالفضلاء) (صراح ) (منتهی الارب ). گوش واداشتن . (زوزنی ). گوش دادن . گوش یازی . گوش فرادادن . گوش فراداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). اِصاخة. اصغاء. سمع :
غراب بین نای زن شده ست و من
سته شدم ز استماع نای او.

منوچهری .


هرکه سخن ناصحان ... استماع ننماید عواقب کارهای او از... ندامت خالی نماند. (کلیله و دمنه ). هرآینه در استماع آن تمیز ملکانه در این میان خواهد بود. (کلیله و دمنه ).
از سخن گوئی مجوئید ارتفاع
منتظر را به ز گفتن ، استماع .

مولوی .


چه حاجت است عیان را به استماع بیان .

سعدی .


من گوش استماع ندارم ، لمن تقول .

سعدی .


- استماع کردن ؛ اصغاء کردن . شنفتن . شنیدن . گوش دادن . شنودن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.