اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تأبق

نویسه گردانی: TABQ
تأبق . [ ت َ ءَب ْ ب ُ ] (ع مص ) پنهان شدن . (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بازداشته شدن . (تاج المصادربیهقی ) (اقرب الموارد) . بند گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || توبه کردن از گناه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تأبق الشی ٔ؛ انکار کرد آنرا. (منتهی الارب )؛ کناره کرد از آن چیز. (ناظم الاطباء). کنار گرفتن . (منتهی الارب ). و قیل تأبق ؛ اذا فعل فعلاً خرج به عن الاباق کتأثم اذا فعل فعلاً خرج به عن الاثم . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
طابق . [ ب َ ] (معرب ،اِ) معرب تابه است . ج ، طوابق و طوابیق . (منتهی الارب ). تابه . و آن ظرف آهنی است مدور که بر آن نان پزند.(آنندراج ) (...
طابق . [ ب َ ](معرب ، اِ) طابقة. تَنباک . تَنباکو. تُتن . توتون .
طابق . [ ب َ ] (اِخ ) نهر طابق . محله ای بوده است در بغداد که اکنون ویران است و در ذکر آن بیاید. (مراصد الاطلاع ).
طابق . [ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در عراق عرب . و شهرهای باجسری و شهرابان (در طریق خراسان ) که دختری ابان نام از تخم کسری ساخته . و اعمال ...
طابق النعل بالنعل . [ ب ِ قُن ْ ن َ ل ِ بِن ْ ن َ ] (ع ق مرکب / جمله ٔ فعلیه ) به معنی مطابق کننده ٔ کفش بر کفش . یعنی قدم نهنده بر قدم پیشر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.