اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حالا

نویسه گردانی: ḤALA
حالا. (ازع ، ق ، اِ) اکنون . کنون . اینک . نَک . نون . الاَّن . امروز. ایدر. ایمه . همیدون . ایدون . فی الحال . این زمان . در همین وقت . در همین حال . در همین زمان :
دروغی که حالا ۞ دلت خوش کند
به از راستی کت مشوش کند.

سعدی .


|| فوراً. معجلاً. عاجلاً. || یک دم . (لغت نامه ٔ اسدی ص 515). || پیشادست . سَلَم . نقد. || از حالا؛ از هم اکنون . از این ببعد: از حالا تا فردا؛ از امروز تا فردا.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: سامپَر (سنسکریت: سامپرَتَم) ایدام، اَدیا (سنسکریت) نونام (سنسکریت: نونَم) اَسات (سنسکریت: اَثاتَس) اکنون، ا...
حالاً. [ لَن ْ ] (ع ق ) فی الفور. درحال .
حالع. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عابربن شالح بن ارفحشدبن سام بن نوح (ع ). وی پدر ارغنون و او پدر ساروغ است و هو اول من شکل الدراهم و الدنانیر. (...
هالع. [ ل ِ ] (ع ص ) مرد خروشنده از ناشکیبائی . نیک ناشکیبا. فی الحدیث : من شر ما اوتی العبد شح هالع و جبن خالع؛ ای شح یجزع فیه العبد و یح...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.