فضیح
نویسه گردانی:
FḌYḤ
فضیح . [ ف َ ] (ع اِ) خوی . (منتهی الارب ). عرق . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فضیح . [ ف َ ] (ع ص )رسوا. (منتهی الارب ). || هو فضیح بالجمال ؛یعنی او بدسیاست است شتران را. (منتهی الارب ). || (اِ) شرابی که از غوره ٔ ...