اجازه ویرایش برای همه اعضا

جاده

نویسه گردانی: JADH
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَزوان (اوستایی: اَذوَن)
پَساگ (اوستایی: پَثاو)
دِشین (سنسکریت)
پَسیا (سنسکریت)
راه (پارسی دری)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
جاده . [ جادْ دَ ] (ع اِ) معظم طریق و وسط آن . (اقرب الموارد). راه راست . ج ، جَوادّ. (مهذب الاسماء). شاه راه . راه بزرگ . گذر. معبر. جَرَجَه ....
جاده . [ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای است . صاحب مرآت البلدان آرد: جاده از قرای مشهور بلوک النجان است من بلوکات و مضافات هرات . این بلوک بر ...
سه جاده . [ س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب )ابعاد ثلاثه است که طول و عرض و عمق باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). || (اصطلاح سالکان ) اشاره به ...
جاده سازی . [ جادْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) راه سازی . احداث جاده . عمل آنکه راه سازد.
جاده کوب . [ جادْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) چیزی که با آن راه صاف کنند: ماشین جاده کوب . چرخ راه کوب .
میان جاده . [ جادْ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان کرج ، واقع در 5 هزارگزی شمال کرج با 262 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کر...
جاده کنار. [ جادْ دَ / دِ ک ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن است در 10هزارگزی شمال باختر صومعه سرا و 2هزارگزی ج...
جاده کوبی . [ جادْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) راه صاف کردن . عمل آنکه جاده را کوبد.
جاده ٔ خاکی . [ جادْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه خاکی . جاده ای که با وسائل فنی ساخته نشده باشد. مقابل جاده ٔاسفالتی . در تداول عا...
جاده صاف کن . [ جادْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) صاف کننده ٔ جاده . آنچه با آن جاده را صاف کنند: ماشین جاده صاف کن .
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
A B
۱۳۹۸/۰۴/۳۰
1
0

این واژه نمی تواند عربی باشد. معادل آن: گیت (انگلیسی)، گاتَ (سوئدی) وگَ دِ (دانمارکی) است. این ها مانند پارسی زبان های هندواروپائی هستند. بنابراین اصل واژه احتمالن گاده بوده و مانند هزاران واژه پارسی دیگر توسط زبان عربی دزدیده شده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.