اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آذرآبادگان

نویسه گردانی: ʼAḎRʼABADGAN
آذرآبادگان . [ ذَ دَ ] (اِخ ) آذربایجان :
بیک ماه در آذرآبادگان
ببودندشاهان و آزادگان .

فردوسی .


وز آنجایگه لشکر اندرکشید
سوی آذرآبادگان برکشید.

فردوسی .


سیُم بهره بود آذرآبادگان
که بخشش نهادند آزادگان .

فردوسی .


بیامد سوی آذرآبادگان
خود و نامداران و آزادگان .

فردوسی .


نداد آن سر پربها رایگان
همی تاخت تا آذرآبادگان .

فردوسی .


از آنجا بتدبیر آزادگان
بیامد سوی آذرآبادگان .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.