اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مطسع

نویسه گردانی: MṬSʽ
مطسع. [ م ِ س َ ] (ع ص ) دلیل ماهر. راهنمای زیرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دلیل ماهر زیرک . (ناظم الاطباء). هادی حاذق . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
متسع. [ م ُت ْ ت َ س ِ ] (ع ص ) (از «وس ع ») فراخ شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فراخ و پهن و عریض و گشاد و په...
متسع. [ م ُت ْ ت َ س َ ] (ع ص ، اِ) جای فراخ و گشاد و جزء فراختر و گشادتر. (ناظم الاطباء) || (در اصطلاح هندسه ) در نزد مهندسین عبارت است از ...
متسع. [ م ُ س ِ ] (ع ص ) آنچه بسازد عدد نه را. (از ناظم الاطباء). || کسی که خداوند شترانی باشد که نه روز یک نوبت آب خورند. (ناظم الاطبا...
مانند شیره خرما یا انگور،کسی که شیره ی خرما یا انگور می سازد ، شیره ساز
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.