اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لذم

نویسه گردانی: LḎM
لذم . [ ل َ ذِ ] (ع ص ) حریص . (المرصع ص 56).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
لذم . [ ل َ ذَ ] (ع مص ) به شگفت آوردن . || بوسه دادن . || لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب ). جایی مقام کردن . (تاج المصادر).
لزم . [ ل َ زَ ] (ع اِ) فصل چیزی . (منتهی الارب ).
لزم . [ ل َ ] (ع مص ) لزوم . لزام . لزامة. لزمة. لزمان . پیوسته ماندن با کسی . لازم گردیدن کسی را. || واجب شدن حق بر کسی . (منتهی الارب ).
لزم . [ ل َ زِ ] (ع ص ) حاکم فیصل . (منتهی الارب ). فیصل .
لضم . [ ل َ ] (ع مص ) سختی و درشتی کردن . || ستیهیدن . (منتهی الارب ). || نظم ۞ . || سخت پیوند دادن . || لضم الخیط؛ داخل کرد رشته را ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.