اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وضع

نویسه گردانی: WḌʽ
وضع. [ وُ ] (ع مص ) بچه آوردن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || در آخر طهر و ابتدای حیض آبستن گردیدن زن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). در حال حیض آبستن شدن زن . (المصادر زوزنی ). در آخر پاکی آبستن شدن . (تاج المصادربیهقی ). || (اِ) آن بچه که نطفه برای جسم او در آخر ایام طهر نزدیک به حیض در رحم مادر بسته شود و مضغه گردد، و آن بچه ضعیف الخلقت باشد. (غیاث اللغات از نصاب الصبیان و منتخب اللغة و صراح اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
(= چگونگی، حالت) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ سرگ sarg (سنسکریت: sarga) 2ـ چیتاپ citâp (سنسکریت: cittavretti)**** فانکو آدینات 09163...
(= وضعیت) این واژه عربی است و جایگزین پارسی آن، اینهاست: 1ـ چونیت (کردی: چونیه تی) 2ـ استیت éstit (سنسکریت: sthiti) *** فانکو آدینات 09163657861
(= پدید آوردن) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پساج pasâj (سغدی: patsâc) **** فانکو آدینات 09163657861
وضع. [ وَ ] (ع مص ) موضع [ م َ ض ِ / م َ ض َ ] .موضوع . بنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). نهادن چیزی رابر جای . (منتهی الارب ). بار نهادن . (ترجمان ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: زایمان zâymân.**** فانکو آدینات 09163657861
سر و وضع. [ س َ رُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، لباس . هیأت ظاهری : سر و وضعم خوب نیست .
ساده وضع. [ دَ / دِ وَ ] (ص مرکب ) ساده طور. کنایه از آدمی بی تکلف . (آنندراج ).
پساج کردن pasâj-kardan (سغدی: patsâc) (نگاه کنید به وضع= پدید آوردن) **** فانکو آدینات 09163657861
وضع کردن . [ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد کردن . اختراع نمودن . قرار دادن . نهادن .- وضع کردن بیضه ؛ تخم نهادن .|| کاستن . کم کردن . منها کردن...
وضع واژه ای عربی و روح از واژه ی سنسکریت rohak ساخته شده؛ و جایگزین پارسی این است: سرگ روانی sarge-ravâni (سرگ: سنسکریت: sarga) *** فانکو آدینات 09163...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.