عرطل
نویسه گردانی:
ʽRṬL
عرطل . [ ع َ طَ ] (ع ص ) دفزک . ضخم . (اقرب الموارد). || نیک دراز. (منتهی الارب ). آنکه در طول فاحش و افزون باشد. (از اقرب الموارد). عَرطَلیل . و رجوع به عرطلیل شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ارتل . [ اَ ت َ ] (ع ص ) مرد گنگلاج . کندزبان .
ارتل . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) حصن یا قریه ای است بیمن از حازّة بنی شهاب . (معجم البلدان ).