اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساسر

نویسه گردانی: SASR
ساسر. [ س ِ ] (اِخ ) (کوه ...) یا کوه مقدس . تلی بود درچهارهزار و پانصدگزی روم . بسال 493 ق . م . پلبسها (طبقات عامه ) روم چون تاب تحمل دیون پاتریسیوسها (بزرگزادگان ) را نداشتند از آن شهر خارج شدند و بر تل ساسر مقام کردند. این تل از آن زمان مشهور گشت . (از فرهنگ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ساسر. [ س َ ] (اِ) سارج . (جهانگیری ) (رشیدی ). سارج . کذا فی لسان الشعراء. (شرفنامه ٔ منیری ). سارج است که سارباشد. (برهان ) ۞ (آنندراج ). سار...
ساسر. [ س ُ ] (اِ) آن نی که از آن قلم سازند. (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ) (رشیدی ) (الفاظ الادویه ). قلم و نی میان خالی که بدان چیزی نویسن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.