اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مارس

نویسه گردانی: MARS
مارس . (اِخ ) ۞ بنابر افسانه های قدیم پسر ژوپیتر و ژونو ۞ و رب النوع جنگ و خشم بوده است . رومیان او را پدر رمولوس می پنداشتند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ). براساس افسانه های کهن مردم روم ، خدای جنگ و کشاورزی بود. رومیان او را پسر ژونون و پدررمولوس می پنداشتند. پیشوایان دینی این آئین ، نام «سالین » ۞ را بر خود می نهادند. مارس همانند «آرس » ۞ یونان قدیم است ۞ . (از لاروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مارس . (ترکی ، اِ) باخت در بازی نرد بطوریکه حریف همه ٔ مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل نتوانسته باشد هیچ مهره را بردارد. در این ص...
مارس . (اِ) نام ماه سوم فرانسوی ، میان فوریه و آوریل ، و اول آن مطابق است تقریباً با شانزدهم اسفندماه جلالی و بیست و یکم مارس تقریباً م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
معرس . [ م ُ ع َرْ رَ ] (ع اِ) فرودآمدنگاه در آخر شب . مُعرَس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکانی که مسافران ج...
معرس . [ م ُ رَ ] (ع اِ) مُعَرَّس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول مُعَرَّس شود.
معرس . [ م ِ رَ ] (ع ص ) شتربان ماهر در شتربانی که براند وقت نشاط و فرود آید وقت سستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب ...
معرس . [ م ُ ع َرْ رِ ] (ع ص ) فروشنده ٔ عَرس که شتربچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مسافر و آنکه ...
معرس . [ م ُ ع َرْ رَ ] (اِخ ) مسجد ذی الحلیقه را گویند که در شش میلی مدینه واقع است و آبشخور اهل مدینه می باشد و حضرت رسول نیز بدین مکان آ...
معرص . [ م ُ ع َرْ رَ ] (ع ص ) لحم معرص ؛ گوشت که در صحن سرای واافکنده جهت خشک شدن یا گوشت پاره پاره کرده یاگوشت بر خدرک ۞ افکنده با...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.