ضرضم
نویسه گردانی:
ḌRḌM
ضرضم . [ ض َ ض َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (فهرست مخزن الادویه ). || ددِنر. (منتهی الارب ). سباع نر. (فهرست مخزن الادویه ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ضرزم . [ ض ِ زِ / ض َ زَ ] (ع ص ، اِ) ماده شتر کلان سال . آنکه در وی بقیه ای از جوانی باشد. کلان سال اندک شیر. (منتهی الارب ). اشتر پیر. (مهذب ...
زرزم . [ زَ زَ ] (اِخ ) از قرای معروف بلخ است در شش فرسخی شهر و فعلاً مخروبه است . (از الانساب سمعانی ).