اجازه ویرایش برای همه اعضا

بسط

نویسه گردانی: BSṬ
گسترش دادن ، پهن کردن ، وسیع نمودن
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
بسط. [ ب َ ] (ع اِمص ) فراخی . (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). فراخی . وسعت . (ناظم الاطباء). گشادگی . پهن شدن . پهنی یافتن . پهنی . پهن...
بسط. [ ب َ ] (ع اِ) معجون مسکری . (ناظم الاطباء: بسطی ).
بسط. [ ب ِ / ب ُ / ب َ س ُ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که بچه ٔ وی را با وی گذارند و باز ندارند، ج ، ابساط و بُسُط وبِساط و بضم شاذ است . (منتهی الارب...
بسط. [ ب ُ س ُ ] (ع اِ) ج ِبساط، گستردنیها. شادروانها. (فرهنگ فارسی معین ).
بسط دادن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) گشاد دادن . (آنندراج ). شرح دادن . منبسط کردن . توسعه دادن . (فرهنگ فارسی معین ). به تفصیل گفتن . به شرح باز...
توسعه یافته ، پهن شده ، امتداد یافته
بسط نشینی. املاءِ ناصحیح «بست نشینی». رجوع شود به بَست.
قبض و بسط. [ ق َ ض ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از نظر صوفی دو حالت است که پس از ترقی عبد از حالت خوف و رجاءپیدا میشود. قبض برای عارف ...
بسط پیدا کردن . [ ب َ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توسعه یافتن . امتداد پیدا کردن .
بثط. [ ب َ ث َ ] (ع مص ) آماس کردن لب . (از منتهی الارب ). آماهیدن لب . آماسیدن لب . (ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.