اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاقچه

نویسه گردانی: ṬAQCH
طاقچه . [ چ َ / چ ِ ](اِ مصغر) مُصغر طاق . (آنندراج ). طاق خرد. طاقی زیرِ رَف . قسمتهای کوچک فرورفته در دیوار اطاق و جز آن که برای نهادن اشیاء و اسباب خانه سازند. جائی برای نهادن اشیاء و مایحتاج فرودتر از رف بر دیوار. رَف ِ کوتاه . جائی در کمر دیوار اطاق که چیزها در آن نهند.جای آوند و دیگر چیزها که در اطراف اطاقها میسازند.و مجازاً بر خم ابرو نیز اطلاق شده است :
از طاقچه ٔ دو نرگس مست
بر سفت سمن عقیق می بست .

نظامی .


طاقچه ٔ قدر او طاق سپهر بلند
باغچه ٔ بزم او باغ بهشت برین .

سلمان ساوجی .


صفحه ٔ قدر ترا طاقچه طاق فلک
گلشن بزم ترا باغچه خلد برین .

سلمان ساوجی .


- امثال :
دلش طاقچه ندارد ؛ که راز خویش نگه نتواند داشت . که هر چه درد دل دارد گوید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
طاقچه جق . [ چ َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. واقع در 40هزارگزی باختر سراسکند و 25هزارگزی بخط آهن میانه - مر...
طاقچه داش . [ چ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 50هزارگزی شمال مشکین شهر و 50هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبیل . ...
طاقچه پوش . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جامه ای که کف طاقچه را بدان میپوشیدند و اعیان و توانگران طاقچه پوش عروس را از زر خالص میکردند...
ساعت طاقچه ای . [ ع َ ت ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ ساعتی که آن را برطاقچه یا روی میز گذارند. ساعت رومیزی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.