عضوم
نویسه گردانی:
ʽḌWM
عضوم . [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ درشت اندام . (منتهی الارب ). ناقه ٔ صلب و سخت . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عزوم . [ ع َ ] (ع ص ) کسی که بر عزم و قصد خود پایداری کند تا به هدف خویش برسد. (از اقرب الموارد). || گنده پیر. (منتهی الارب ). پیره زال . ...
عظوم . [ ع ُ ] (اِخ ) (ذات الَ ...) جایگاهی است در شعر حصین بن حمام . (از معجم البلدان ).
ازوم . [ اُ ] (ع مص ) سخت گزیدن بتمام دهن . (منتهی الارب ). || گرفتن بدندان . بریدن بدندان نیش . (منتهی الارب ). بریدن بگاز. || بازایستاد...
ازوم . [ اَ ] (ع اِ) دندان نیش . ج ، اُزُم . || (ص ) لازم گیرنده ٔ چیزی . || سخت گیرنده بتمام دهن . آزم .
ازوم گدوگ . [ ] (اِخ ) محلی در جنوب چیپان قزقان در خوارزم .