گفتگو درباره واژه گزارش تخلف دستبرد نویسه گردانی: DSTBRD دستبرد.[ دَ ب ُ ] (ن مف مرکب ) دست برده . غارتیده . غارت زده .- دستبرد شدن از ؛ غارت زده شدن : باری از آن دست شوم پایمال باری از آن پای شوم دستبرد.انوری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی دستبرد دستبرد. [ دَ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) دست بردن . بازی و گرو بردن از حریف . (برهان ). بازی بردن . (آنندراج ). بردن بازی . (از انجمن آ... دستبرد زدن دستبرد زدن . [ دَ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) دزدیدن . به نهانی دزدیدن از جائی . || غارت کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). چپاول کردن . || تصرف کر... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود