اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تسع

نویسه گردانی: TSʽ
تسع. [ ت َ ] (ع مص ) نه بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). نه گردانیدن ایشان را به اینکه خود نهم ایشان گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با خود، آنها را نه گردانیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نهم شدن . (زوزنی ) (آنندراج ). نهم ایشان شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعنی نه برابر کردن آورده است . رجوع به همین کتاب ج 1 ص 147 شود. || نه یک بستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نه یک گرفتن از اموال کسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تسع. [ ت ِ ] (ع عدد، ص ، اِ) تسع نسوة؛ نه زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). این کلمه همیشه در مؤنث استعمال میشود. (ناظم الاطباء).تسعة برای...
تسع. [ ت ُ ] (ع اِ) نه یک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، اَتساع . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (...
تسع. [ ت ُ س َ ] (ع اِ) سه شب از ماه ، شب هفتم و هشتم و نهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
طسع. [ طَ ] (ع مص ) آرامش کردن با زن . || رفتن درشهرها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به طزع شود.
طسع. [ طَ س َ ] (ع مص ) شوخ چشم شدن . || بی غیرت گردیدن بر زنان . || آزمند شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طسع. [ طَ س ِ ] (ع ص ) مرد شوخ چشم . || بی غیرت . || حریص بی خیر. طسیع مثله فی الکل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طسا. [ طَ ] (ع مص ) طساء. رجوع به طساء شود.
طساء. [ طَ س َءْ ] (ع مص ) ناگوارد شدن و دل گرفتن از روغن و چربش . || شرم داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : طَسَاءَ فلان ؛ اذا استحیی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.