اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسماة

نویسه گردانی: MSMA
مسماة. [ م ِ ] (ع اِ) پای تابه . (منتهی الارب ذیل ماده ٔ س م و) (ناظم الاطباء). جورب . (اقرب الموارد) (نشوء اللغة). جوراب .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
مسماة. [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) تأنیث مسمی . نامیده شده . اسم گذاشته شده (در زن ). موسوم . مسمات . خوانده شده . و رجوع به مسمات و مسمی شود.
مسمعة. [ م َ م َ ع َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. مَسمعه . (دهار). و رجوع به مسمع و مسمعه شود.
مسمعة. [ م ُ م ِ ع َ ] (ع ص ) زن سرودگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مغنیه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کنیزک سرودگوی . (مهذ...
مسماح . [ م ِ ] (ع ص ) جوانمرد و خوشخوی و ملاطف . ج ، مسامیح . (ناظم الاطباء)
مسمعه . [ م َ م َ ع َ ] (ع اِ) رسم الخطی از مسمعة. گوش . و رجوع به مسمعة شود.
مصمعة. [ م ُ ص َم ْ م َ ع َ ] (ع ص ) ثریدة مصمعة؛ اشکنه ٔ برآورده سر و تاجدار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گاو تشنه ٔ برچفسیده س...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۹/۰۴/۲۱
0
0

درمناطق ازرودان قبل ازاسم زنان کلمه مسمات می امده مثلا مسمات بلقیس بعنوان اسم زن بوده است یاخیر


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.